موعود مهربان

نازنین تر ز قدت در چمن ناز نرست خوش تر از نقش تو در عالم تصویر نبود
  • خانه 

داستانی کوتاه و تامل برانگیز

30 فروردین 1396 توسط مليحه مقدسي سنجاني

ابوبکر وراق فرزندش را به مدرسه فرستاد. روزی فرزندش را دید که می گرید و رنگش متغیر شده است ، گفت :چه اتفاقی افتاده که حالت دگرگون شده است . گفت:استاد به من آیه ای آموخت که به خاطرآن این چنین شدم.پدر گفت :آن کدام آیه است؟ گفت:قول خداوند درباره قیامت ” روزیکه کودکان را پیر گرداند"(مزمل/17)پس کودک از ترس آیه بیمار شد و مرد.

پدرش بر سر قبر فرزندش می گریست ومی گفت: ای وراق! فرزند تویک آیه شنید و چنین شد که جان داد،تو چند سال است که قرآن ختم می کنی و در توهیچ اثر نمی کند.

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: ندبه های دلتنگی لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

موعود مهربان

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • تعلیم و تربیت
  • در محضر نهج البلاغه
  • سیره علماء
  • شگفتی های آفرینش
  • مراقبات
  • منتظران ظهور
  • ندبه های دلتنگی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس